-
تو آدم نشوی جان پدر
چهارشنبه 25 خرداد 1390 09:29
پدری با پسری گفت به قهر که تو آدم نشوی جان پدر حیف از آن عمر که ای بی سروپا در پی تربیتت کردم سر دل فرزند از این حرف شکست بی خبر از پدرش کرد سفر رنج بسیار کشید و پس از آن زندگی گشت به کامش چو شکر عاقبت شوکت والایی یافت حاکم شهر شد و صاحب زر چند روزی بگذشت و پس از آن امر فرمود به احضار پدر پدرش آمد از راه دراز نزد حاکم...
-
پیری برای جمعی سخن می راند ...
چهارشنبه 28 اردیبهشت 1390 15:36
پیری برای جمعی سخن می راند... لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند. بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند. او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید. او لبخندی زد و گفت: وقتی که نمی توانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید، پس چرا...
-
بخواب ای دختر نازم
سهشنبه 6 اردیبهشت 1390 13:46
ببار ای نم نم باران، زمین خشک را تر کن سرود زندگی سر کن دلم تنگه... دلم تنگه... بخواب ای دختر نازم، به روی سینه بازم که همچون سینه سازم همش سنگه... همش سنگه... نشسته برف بر مویم، شکسته صفحه رویم خدایا؛ با چه کس گویم ؛ که سر تا پای این دنیا همش ننگه... همش ننگه... کارو
-
ایرج میرزای این زمان و آن زمان
یکشنبه 22 اسفند 1389 11:46
گویند مرا چو زاد مادر پستان به دهان گرفتن آموخت شب ها بر ِ گاهواری من بیدار نشست و خفتن آموخت دستم بگرفت و پا به پا برد تا شیوه ی راه رفتن آموخت یک حرف و دو حرف بر زبانم الفاظ نهاد و گفتن آموخت لبخند نهاد بر لب من بر غنچه ی گل شکفتن آموخت پس هستی من ز هستی اوست تا هستم وهست دارمش دوست ( ایرج میرزا) ایرج میرزای قرن 21...
-
آیا عشق با ممارست می آید ؟
پنجشنبه 12 اسفند 1389 15:59
خطاست اگر بیندیشیم که عشق، نتیجه ی همنشینی درازمدت و با هم بودنی مجدانه است. عشق، ثمره ی خویشاوندی دو روح آشناست و اگر این خویشاوندی در لحظه ای تحقق نیابد، در طول سالیان هم تحقق نخواهد یافت. جبران خلیل جبران
-
بزن آهنگ ، ولی....
پنجشنبه 12 اسفند 1389 15:38
دل من حوصله کن، داد زدن ممنوع است کم بکن، کم گله، فریـاد زدن ممنوع است بیـن این قـوم که هـر کـار ثوابیست کباب دل ِ دلسوختـه را باد زدن ممنـوع است تیشه بر ریشه فرهـاد زدن شیـرین اسـت حـرفی از پیشه فرهـاد زدن ممنـوع است بیـن ایـن قـــوم که از باکـرگی تـرشیـدند حرفی از حجــله و دامـاد زدن ممنوع اسـت شادی از منظــر این...
-
یکی بود یکی نبود
شنبه 7 اسفند 1389 17:44
یکی بود و یکی نبود عاشقش بودم عاشقم نبود وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن یکی بود یکی نبود یکی بود یکی نبود . این داستان زندگی ماست . همیشه همین بوده . یکی بود یکی نبود . در اذهان شرقی مان نمی گنجد با هم بودن . با هم ساختن . برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد. هیچ قصه گویی نیست که...
-
اشکی در گذرگاه تاریخ
شنبه 7 اسفند 1389 09:20
از همان روزی که دست حضرت «قابیل» گشت آلوده به خون حضرت «هابیل» از همان روزی که فرزندان «آدم» صدر پیغامآورانِ حضرتِ باریتعالی زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید آدمیت مرده بود گرچه آدم زنده بود. از همان روزی که «یوسف» را برادرها به چاه انداختند از همان روزی که با شلاق و خون «دیوار چین» را ساختند آدمیت مرده بود. بعد دنیا...
-
حوایم نامیدند
شنبه 7 اسفند 1389 09:11
سروده ای از: لینا روزبه حیدری ( خبرنگار با سابقه که برای بخش افغانی صدای آمریکا کار می کند. ) می گویند مرا آفریدند از استخوان دنده چپ مردی به نام آدم حوایم نامیدند یعنی زندگی تا در کنار آدم یعنی انسان همراه و هم صدا باشم می گویند میوه سیب را من خوردم شاید هم گندم را و مرا به نزول انسان از بهشت محکوم می نمایند بعد از...
-
مراقب قلب ها باشیم
پنجشنبه 28 بهمن 1389 15:50
مراقب قلب ها باشیم وقتی تنهاییم، دنبال دوست می گردیم پیدایش که کردیم، دنبال عیب هایش می گردیم وقتی که از دست دادیمش، دنبال خاطراتش می گردیم و همچنان تنها می مانیم هیچ چیز آسان تر از قلب نمی شکند ژان پل سارتر
-
چهار اصل زندگی
پنجشنبه 28 بهمن 1389 08:54
از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چند اصل بنا کردی؟ فرمود چهار اصل دانستم رزق مرا دیگری نمی خورد پس آرام شدم دانستم که خدا مرا می بیند پس حیا کردم دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم دانستم که پایان کارم مرگ است پس محیا شدم
-
آیا میدانید قبر امیر کبیر کجاست؟!
دوشنبه 25 بهمن 1389 08:02
آیا ما به بزرگانمان اهمیت می دهیم ؟ امیر کبیر اصلا تا حالا فکر کردین مزار این بزرگمرد ایرانی کجاست؟ احتمال قریب به یقین نمیدونید ... تعجبی نداره ... غصه هم نخورید خیلیها مثل شما هستند امیر کبیر صدر اعظم ایران در زمان ناصر الدین شاه که با دسیسه های یک سری وطن فروش و طماع در حمام فین کاشان به قتل رسید در شهر کربلا در...
-
پرویز شاپور کیست ؟
شنبه 23 بهمن 1389 08:33
این نوشته های کوتاه یک دنیا معنی دارد پرویز شاپور پرویز شاپور نویسنده ایرانی است. شهرت او به دلیل نگارش نوشتههای کوتاه (اغلب تک خطی) است که ظرافت و دیدی شاعرانه و طنزآمیز دارند. در سال های ۱۳۲۹ با فروغ فرخزاد، نوه خاله مادرش که پانزده سال از او کوچک تر بود، ازدواج کرد. آنها اهواز را برای زندگی مشترک انتخاب کردند. در...
-
آیا ما همینارو از زندگی می خواستیم ؟
شنبه 23 بهمن 1389 08:09
لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی ببینی باز هم میخواهی به آن خانه برگردی یا نه؟ لازم است گاهی از مسجد، کلیسا بیرون بیایی و ببینی پشت سر اعتقادت چه می بینی ترس یا حقیقت؟ لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی، فکر کنی که چه قدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است؟ لازم است گاهی درختی، گلی را آب بدهی، حیوانی...
-
کلینیک خدا
سهشنبه 21 دی 1389 09:14
به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم. خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده. زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد. آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود. و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام...
-
فقر چیست ؟
یکشنبه 12 دی 1389 08:01
فقر می خواهم بگویم ...... فقر همه جا سر می کشد ....... فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ...... فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست ....... فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ...... فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ، که...
-
روشی برای پیدا کردن کار
چهارشنبه 8 دی 1389 13:34
In an alcohol factory the regular taster died and the director started looking for a new one to hire A drunkard with ragged, dirty look came to apply for the position The director of the factory wondered how to send him away They tested him They gave him a glass with a drink. He tried it and said,It's red wine, a...
-
آیا همه چیز دست ماست ؟؟؟
دوشنبه 6 دی 1389 08:10
آنجا که درخت بید به آب می رسد، یک بچه قورباغه و یک کرم همدیگر را دیدند. آن ها توی چشم های ریز هم نگاه کردند... ، ...و عاشق هم شدند. کرم، رنگین کمان زیبای بچه قورباغه شد،و بچه قورباغه، مروارید سیاه و درخشان کرم.. بچه قورباغه گفت: «من عاشق سرتا پای تو هستم» کرم گفت:« من هم عاشق سرتا پای تو هستم.قول بده که هیچ وقت تغییر...
-
یلدای من خیابانی بلند است
چهارشنبه 1 دی 1389 08:17
یلدا خیابانی بلند است در اصفهان چهارباغ در شیراز قصردشت و در تهران ولی عصر نام دارد باید شال و کلاه کرد دستها را از سوز در جیب ها پنهان کرد هدفون ها را در گوش کرد و رفت و رفت از سر تا ته تنها در امتداد یلدا رفتن برای رفتن نوشته: "یلدا شادباش" می نویسم: "یلدا وقتی شاد است که کسی چشم به راهت باشد"...
-
گاهی که دلم میگیره.....
سهشنبه 30 آذر 1389 15:14
گاهی که دلم به اندازهء تمام غروبها می گیره چشمهایم را فراموش می کنم اما دریغ که گریهء دستانم نیز مرا به تو نمی رساند من از تراکم سیاه ابرها می ترسم و هیچ کس مهربانتر از گنجشکهای کوچک کوچه های کودکی ام نیست و کسی دلهره های بزرگ قلب کوچکم را نمی شناسد و یا کابوسهای شبانه ام را نمی داند با این همه ، نازنین ، این تمام...
-
فرهنگ کار تیمی
سهشنبه 30 آذر 1389 14:09
درخصوص فرهنگ کار تیمی بازی بهترین آموزشه در مهد کودکهای ایران 9 صندلی میذارن و به 10 بچه میگن هر کی نتونه سریع برای خودش یه جا بگیره گرگه و .... ادامه بازی. بچه ها هم همدیگر رو هل میدن تا خودشون روی صندلی بشینن. با این بازی ما از بچگی به کودکان خود آموزش می دیم که هرکی باید به فکر خودش باشه. در مهد کودکهای ژاپن 9...
-
من قلب کوچولویی دارم
دوشنبه 29 آذر 1389 10:44
من قلب کوچولویی دارم؛ خیلی کوچولو آنقدر از این داستان نادر ابراهیمی لذت بردم که حیفم آمد آنرا با شما تقسیم نکنم. من قلب کوچولویی دارم؛ خیلی کوچولو؛ خیلی خیلی کوچولو. مادربزرگم میگوید: قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند،مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت میکند. برای همین هم، مدتی ست دارم فکر میکنم این قلب...
-
زندگی و نکاتش!!!!
سهشنبه 16 آذر 1389 15:25
سه چیز در زندگی پایدار نیستند رویاها موفقیت ها شانس سه چیز در زندگی که وقتی از کف رفتند باز نمی گردند زمان گفتار موقعیت سه چیز ما را نابود می کنند تکبر زیاده طلبی عصبانیت سه چیز انسانها را می سازند کار سخت صمیمیت تعهد سه چیز بسیار ارزشمند در زندگی عشق اعتماد به نفس دوستان سه چیز در زندگی که هرگز نباید آنها را از دست...
-
مقایسه ، خوب یا ناخوب ؟؟؟
دوشنبه 15 آذر 1389 17:51
هر فردی را منحصر به فرد میآفریند از باغی میگذری و به یک درخت بلند و عظیم برمی خوری مقایسه کن: درخت بسیارتنومند و بلند است، ناگهان تو خیلی کوچک هستی اگر مقایسه نکنی، از وجود آن درخت لذت میبری، ابداٌ مشکلی وجود ندارد. درخت تنومند است: خوب که چی ؟ بگذار تنومند باشد، تو یک درخت نیستی و درختان دیگری هم هستند که چندان...
-
راست و دروغ
شنبه 13 آذر 1389 16:55
. کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ ، فیلسوف است. . کسی که راست و دروغ برای او یکی است متملق و چاپلوس است. . کسی که پول می گیرد تا دروغ بگوید دلال است. . کسی که دروغ می گوید تا پول بگیرد گداست. . کسی که پول می گیرد تا راست و دروغ را تشخیص دهد قاضی است. . کسی که پول می گیرد تا راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد...
-
آموزشی
شنبه 13 آذر 1389 14:24
Amuzeshe zabane mashhadi moborom : mibaram moborom : man beram moborom : barande misham moborom : miboram moborom : man bur hastam Dictionary ENGLISH to MASHHADI Really?! : ne yere oh my GOD! : ey khak be sarom I dont know? : mo nemedenom Why? : bere chi Am I right? : dorugh mogom And so on : hamoo joor Up side down :...
-
چه خوب می شد اگر....
شنبه 13 آذر 1389 09:45
چه خوب می شد اگر ، اشتباه نمی گرفتیم اطلاعات را با عقل و عشق را با هوس و حقیقت را با واقعیت
-
ماجرای ملا و شراب فروش!
چهارشنبه 10 آذر 1389 13:13
سرمایه داری در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله کابل رستورانی ساخت که در آن موسیقی و رقص بود و برای مشتریان مشروب هم سرو می شد . ملای مسجد هر روز در پایان موعظه دعا می کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی بر این رستوران نازل! یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدید شد و...
-
دوست و دوستی
دوشنبه 8 آذر 1389 11:57
دوست تقدیر گریز ناپذیر ما نیست. برادر، خواهر، پسر خاله و دختر عمو نیست که آش کشک خاله باشد. دوستی انتخاب است. انتخابی دو طرفه که حد و مرز و نوع آن به وسیله همان دو نفری که این انتخاب را کرده اند تعریف می شود. با دوستانمان می توانیم از همه چیز حرف بزنیم و مهم تر آنکه می توانیم از هیچ چیز حرف نزنیم و سکوت کنبم. با...
-
زن از نگاه یک زن
پنجشنبه 27 آبان 1389 15:46
من دلم می خواهد یک زن باشم . . . یک زن آزاد . . . یک زن آزاده من متولد می شوم، رشد می کنم تصمیم می گیرم و بالا می روم من گیاه و حیوان نیستم. جنس دوم هم نیستم. من یک روح متعالی هستم؛ تبلوری از مقدس ترین ها ! من را با باورهایت تعریف نکن ! بهتر بگویم تحقیر نکن! من آنطور که خود می پسندم لباس می پوشم، قرمز، زرد، نارنجی...