پرواز عشق

بیاییم پرواز عشق را از پروانه بیاموزیم

پرواز عشق

بیاییم پرواز عشق را از پروانه بیاموزیم

فروغ

 

 


بر روی ما نگاه خدا خنده می زند،


هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم.

 

زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش،

پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم


پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود،

بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا.

 

نام خدا نبردن از آن به که زیر لب،

بهر فریب خلق بگوئی خدا خدا.

 

ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع،

بر رویمان ببست به شادی در بهشت.

 

او می گشاید … او که به لطف و صفای خویش،

گوئی که خاک طینت ما را ز غم سرشت.

 

توفان طعنه، خنده ی ما را ز لب نشست،

کوهیم و در میانه ی دریا نشسته ایم.

 

چون سینه جای گوهر یکتای راستیست،

زین رو بموج حادثه تنها نشسته ایم.

 

مائیم ما که طعنه زاهد شنیده ایم،

مائیم … ما که جامه تقوی دریده ایم؛

 

زیرا درون جامه بجز پیکر فریب،

زین هادیان راه حقیقت، ندیده ایم!


آن آتشی که در دل ما شعله می کشید،

گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود؛

 

دیگر بما که سوخته ایم از شرار عشق،

نام گناهکاره رسوا ! نداده بود.

 

بگذار تا به طعنه بگویند مردمان،

در گوش هم حکایت عشق مدام! ما.

 

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

 

ثبت است در جریده عالم دوام ما



نظرات 4 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 24 تیر 1389 ساعت 14:39 http://maryama.blogsky.com

خیلی عالی بود.

باقری پنج‌شنبه 24 تیر 1389 ساعت 14:41 http://haqiqat.mihanblog.com

بسم الله الرحمن الرحیم
روزی سید بحرالعلوم به قصد تشرف به سامرا تنها به راه افتاد. در بین راه راجع به این مسأله، که گریه بر امام حسین (ع) گناهان را می آمرزد، فکر می کرد. همان وقت متوجه شد که شخص عربی سوار بر اسب به او رسید و سلام کرد.

بعد پرسید: جناب سید درباره چه چیز به فکر فرو رفته ای؟ اگر مسأله ای علمی است بفرمایید شاید من هم اهل باشم؟ سید بحرالعلوم عرض کرد: در این باره فکر می کنم که چطور می شود خدای تعالی این همه ثواب به زائرین و گریه کنندگان بر حضرت سید الشهداء علیه السلام می دهد؛ مثلاً در هر قدمی که در راه زیارت بر می دارند، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملشان نوشته می شود و برای یک قطره اشک تمام گناهان صغیره و کبیره شان آمرزیده می شود؟

آن سوار عرب فرمود: تعجب نکن! من برای شما مثالی می آورم تا مشکل حل شود. سلطانی به همراه درباریان خود به شکار می رفت. در شکارگاه از لشگریانش دور شد و به سختی فوق العاده ای افتاد و بسیار گرسنه شد.

خیمه ای را دید و وارد آن خیمه شد. در آن سیاه چادر، پیرزنی را با پسرش دید. آنان در گوشه خیمه عُنیره ای داشتند (بز شیرده) و از راه مصرف شیر این بز، زندگی خود را می گرداندند. وقتی سلطان وارد شد، او را نشناختند؛ ولی به خاطر پذیرایی............

عرض ادب واحترام وتبریک محضر مولا صاحب الزمان(عج)وشما دوست بزرگوار به مناسبت ولادت باسعادت شفیع المذنبین، حامی دین، امام حسین بن علی علیه السلام وبرادر وفادارش حضرت ابوالفضل العباس (ع)وفرزند عزیزش امام سجاد (ع)

السلام علی الحسین(ع)

تانیش پنج‌شنبه 24 تیر 1389 ساعت 22:33

شاید با مشغول شدن به عشق و توسل به اون بشه این روزگار رو تحمل کرد.

سلام دوست گلم

متشکرم از حضورت

لازم به ذکره که حتما با پیدا کردن عشق میشه عزیزم اما نکته ی کنکوریش اینه که عشق موجودی نایاب و کم دستیافتنیست - اگر پیدا کردید و بعد از مدتی نگفتید که اشتباه کرده بودید - بحق شما از خوشبختان روزگارید - هر چند که مشکلاتش جانفرسا باشد

بای تا های

تانیش شنبه 26 تیر 1389 ساعت 19:34

ممنون دوستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد