این سماور جوش است
پس چرا میگفتی دیگر این خاموش است؟
باز لبخند بزن
قوری قلبت را زودتر بند بزن
توی آن مهربانی دَم کن
بعد بگذار که آرام آرام چایِ تو دم بکشد
شعلهاش را کم کن دستهایت سینی نقرهی نور
اشکهایم استکانهای بلور
کاش استکانهایم را توی سینی خودت میچیدی
کاشکی اشک مرا میدیدی
خندههایت قند است
چای هم آماده است چای با طعم خدا
بوی آن پیچیده از دلت تا همه جا
پاشو مهمان عزیز توی فنجانِ دلم چایی داغ بریز
سفره دلم از ان تو بی کم و کاست
سفره ای پر از سادگی
عطر یک تکه نان
طعم یک لیوان چای
در میان سرمای استخوان سوز نگاه این آدمها
سفره دلم از ان تو بی کم و کاست
یا حق تا بعد
یا علی
سفره ات پر برکت
همه از عطر خیال
پر ز گلهای جوان
همه رنگین و ....
سراسر لبخند
یاحق تا بعد
من هم آرزوهامو با خوندن این مطلب یادآوری میکنم
امیدوارم که سفره ی برکت همه ی مردم پر از نور و مهر و امید باشه و
سماورهاشان همیشه از آتش عشق روشن و داغ باشه
و همیشه عطر لبخند خدا بر بام خانه هاشان جاری
و غنچه های نو وتازه ی آرزوهاشان با شکفتن صبح به گل بشینه
و از هیچ استکانی جز بوی چای دوستی و صفا بلند نشه
و مروارید قند دلشان برای به هم نزدیکتر شدن آب بشه
من از اون دوست گلم به قد یه خرمن گل باید تشکر کنم که باب این بحث رو اینجوری باز کرد و نطق هممون رو به شعر نزدیک کرد - شعرتان سرودنی و دلتان لبریز از سروده های عاشقانه - روزگارتان به موزونی اشعار پس زمینه ی ذهنتان که خیلی وقتا اجازه ی بروز نمی یابند
merc khili ziba bood be yademaham bashid
سر بزنین