پرواز عشق

بیاییم پرواز عشق را از پروانه بیاموزیم

پرواز عشق

بیاییم پرواز عشق را از پروانه بیاموزیم

اگر کریستوفر کلمبوس ازدواج کرده بود


 

اگر کریستوفر کلمبوس ازدواج کرده بود٬

ممکن بود هیچگاه قاره امریکا را کشف نکند٬

چون بجای

برنامه ریزی و تمرکز در مورد یک چنین سفر ماجراجویانه ای٬

باید وقتش را به جواب دادن به همسرش٬

در مورد سوالات زیر می گذراند:

  


کجا داری میری؟

با کی داری می ری؟

واسه چی می ری؟ 

 چطوری می ری؟

کشف؟ 

برای کشف چی می ری؟

 چرا فقط تو می ری؟

تا تو برگردی من چیکار کنم؟!

 می تونم منم باهات بیام؟!

راستشو بگو توی کشتی زن هم دارین؟

بده لیستو ببینم!

حالا کِی برمی گردی؟

واسم چی میاری؟

تو عمداً این برنامه رو بدون من ریختی٬ اینطور نیست؟!

جواب منو بده؟

منظورت از این نقشه چیه؟

نکنه می خوای با کسی در بری؟

چطور ازت خبر داشته باشم؟

چه می دونم تا اونجا چه غلطی می کنی؟

راستی گفتی توی کشتی زن هم دارین؟!

من اصلا نمی فهمم این کشف درباره چیه؟

مگه غیر از تو آدم پیدا نمی شه؟

تو همیشه اینجوری رفتار می کنی!

من هنوز نمی فهمم٬ مگه چیز دیگه ایی هم برای کشف کردن مونده!

چرا قلب شکسته ی منو کشف نمی کنی؟

اصلا من می خوام باهات بیام!

فقط باید یه ماه صبر کنی تا مامانم اینا از مسافرت بیان!

واسه چی؟؟

خوب دوست دارم اونا هم باهامون بیان!

آخه مامانم اینا تا حالا جایی رو کشف نکردن!

تو به عنوان داماد وظیفته!

راستی گفتی تو کشتی زن هم دارین؟



نظرات 9 + ارسال نظر
یه دوست چهارشنبه 25 فروردین 1389 ساعت 13:50

سلام
داشتییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییمممممممممم...
یا حق تا بعد

دوست ۲۴ چهارشنبه 25 فروردین 1389 ساعت 14:34

فکر میکنم چون کریستوفر کلمبوس اگرازدواج هم میکرد
و چون یه زن ایرانی نمیگرفت به این سوالات بر نمیخورد و مثل الان کشفشو انجام داده بود

اتفاقا بهت بگم که این سوالات بینالمملیه متاسفانه - اما تو بعضی کشورای فوق پیشرفته مثل اسکاندیناوی عده ای از مردم مترقی دارن کم کم این سوالات رو منقرض می کنن - و سیستمی رو برای با هم بودن پیش گرفتن که بر مبنای احترام متقابل و لذت متقابل پایه ریزی شده - اما جالبیش اینه که وقتی بری کشورای دیگه می بینی که تو خیلی از کشورا و از خیلی جاهات آسمون همین رنگه

بای تا های

خودم چهارشنبه 25 فروردین 1389 ساعت 15:23

این جواب یه دوست گله

می خواستم بدونم مگه تو اکثر زندگیهایی که ماها مخصوصا توی طبقه ی تحصیل کرده داریم و می بینیم همین جوری نیست - چرا ما یه چیزایی رو که بنظرمون زشت میاد رو می خوایم همیشه حتی پیش خودمونم بپوشونیمشون - اگه ما هم میومدیم و مثل همون بعضی از اهالی اسکاندیناوی این موضوع رو آسیب شناسی می کردیم و به نتیجه ای می رسیدیم که لذت دو طرف مد نظر باشه - بد بود یا بد هست - پس بیاییم بدور از تعصبات بی مورد به راه حل ها فکر کنیم نه به پاک کردن صورت مسائل - ای کاش در خصوص روش زندگیهایمان بیشتر فکر کنیم - همه ی هممون رو می گم

البته می دونم که تو هم با من موافقی - و خواسته بودی با مزاح جوابمو داده باشی

یا حق تا بعد

دوست ۲۴ چهارشنبه 25 فروردین 1389 ساعت 15:53

ولی توی سفر اخیرم با اینکه یه کشور عرب نشین بود(البته از نوع پیشرفته اش)
باور کنین اینجور مسائل رو بینشون کم دیدم کسی به کسی مشکوک نبود از هم سوال نمیکردن امروز دیر اومدی چرا؟ و...
شاید بگید ربطی نداره ولی اونا کشوری آزاد از همه نظر داشتن بیشتر وسایلشون خارجی بود اما مسلمان واقعی بودن و چون زن و مردشون به این معتقد بودن باید پاک باشن (که البته این نظر از روی وجدان و اخلاق هم میتونه باشه) اما اونا بنا به دینشون به هم تو هیچ زمینه ای خیانت نمیکردن
و به ما میگفتن چرا توی سریالهاتون مردها اینقدر به زنها وبلعکس خیانت میکنن
شاید هم بخاطر اینکه تعدد همسر براشون مانعی نداره !!

همه ی این مشکلات ریشه ی فرهنگی داره - وقتی ما هممون بیس فکری ریاکارانه داریم و اگه نداشته باشیم هم اموراتمون نمی گذره پس این مشکلات طبیعیه - اما از یه جایی باید در موردش صحبت بشه - تقریبا همه رو کلافه کرده اما صدای هیچ کس هم در نمیاد - نمی دونم چرا ؟؟؟؟

یه دوست پنج‌شنبه 26 فروردین 1389 ساعت 20:51

سلام
دوست خوبم دقیقا همینطوره
یه اعتقاد راسخ درون من هست که همیشه بهم می گه اگه کسی می خواهد چیزی را به من نگه نباید کنجکاوی کنم چون اگه زیبا بود حتما خودش برام تعریف می کرد و نتیجه این کنجکاوی بی اعتمادی من و شرمساری طرف مقابلمه
این امروزه یه معضل بزرگ شده تو خانه های ما ایرانی ها که حریم همدیگه را احترام نمی ذاریم تا اونجایی که حس عدم اطمینان و اعتماد تمام روابطمون را در بر گرفته
یا حق تا بعد

نوازش باران شنبه 28 فروردین 1389 ساعت 20:19 http://navazesh-e-baranm.blogsky.com

دانش دوست ما ، وبلاگ دیگه خودمه
گزینه ی اول درسته
دیگه نگین بای تا های
بازم سر بزنین
من سه تا وب دارم ( همشون رو لینک کردم سر بزنین )

باشه - حتما

تانیش یکشنبه 29 فروردین 1389 ساعت 00:57

خیلی ها فقط حرفای قشنگ میزنن اما تو زندگی واقعیشون قشنگ عمل نمیکنن. امیوارم یه روز بشه که همه قشنگ زندگی و رفتار کنن. جوری که همه در کنار هم آرامش داشته باشن.
شاد باشی صاحب وبلاگ

ایشاللا هممون از این سخن شما دوست عزیز و گرامی چیزی به فراخور حالمون بیاموزیم - من که به نوبه ی خودم سعیمو می کنم - خدا کنه موفق هم بشم - مرسی از نظر حکیمانت

دانش دوست ما یکشنبه 29 فروردین 1389 ساعت 18:40 http://www.daneshdostema.blogsky.com

ممنونم از حظورتون در وبلاگم

ژوبین سه‌شنبه 31 فروردین 1389 ساعت 19:30 http://jobin.blogsky.com

سلام
ویلاگ قشنگی داری
مطلبت هم واقعا عالی بود
موفق باشی
اگه خواستی
خوشحال میشم بهم سر بزنی

متشکرم از لطفت - حتما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد