از خوشبختی الهام می گیرممن شاعر روزهای زیبا هستمبرای دختراناز جهیزیه حرف می زنمبرای زندانیان از عفو عمومیو برای بچه هایی کهپدرانشان در جبهه ها هستندمژده می دهم که...اما این کارها، سخت استسخت استدروغ گفتن
از خوشبختی الهام می گیرم
من شاعر روزهای زیبا هستم
برای دختران
از جهیزیه حرف می زنم
برای زندانیان از عفو عمومی
و برای بچه هایی که
پدرانشان در جبهه ها هستند
مژده می دهم که...
اما این کارها، سخت است
سخت است
دروغ گفتن
اما بعضی ها به راحتی خوردن یک بستنی لیوانی و لذت خوردن آن تو یه روز گرم تابستانی دروغ می گوینددروغ هایی وقیحانه و آنقدر بزرگ که کسی باور نمی کنه کسی جرات داشته باشهدروغ به این بزرگی بگه.یا حق تا بعد
من هنوز انسانم!!!!!! اگر به خانه ی من آمدی برایم مداد بیاور مداد سیاه می خواهم روی چهره ام خط بکشم تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم، یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم! یک مداد پاک کن بده برای محو لبها نمی خواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند! یک بیلچه، تا تمام غرایز زنانه را از ریشه در آورم شخم بزنم وجودم را بدون اینها راحت تر به بهشت می روم گویا! یک تیغ بده؛ موهایم را از ته بتراشم سرم هوایی بخورد و بی واسطه روسری کمی بیاندیشم نخ و سوزن هم بده، برای زبانم می خواهم بدوزمش به سق اینگونه فریادم بی صداتر است! قیچی یادت نرود می خواهم هر روز اندیشه هایم را سانسور کنم! پودر رختشویی هم لازم دارم برای شستشوی مغزی مغزم را که شستم، پهن کنم روی بند تا آرمانهایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی انداخت. می دانی که؟ باید واقع بین بود! صدا خفه کن هم اگر گیر آوردی بگیرمی خواهم وقتیبه جرم عشق و انتخاب،برچسب ف/ا/ح/ش/ه می زنندم بغضم را در گلو خفه کنم! یک کپی از هویتم را هم می خواهم برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشا د، فحش و تحقیر تقدیمم می کنند! تو را به خدا اگر جایی دیدی "حقی" می فروختند برایم بخر تا در غذا بریزم ترجیح می دهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم! و سر آخر اگر پولی برایت ماند برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند بیاویزم به گردنم و رویش با حروف درشت بنویسم: "من یک انسانم ". "من هنوز یک انسانم" "من هر روز یک انسانم"
اما بعضی ها به راحتی خوردن یک بستنی لیوانی و لذت خوردن آن تو یه روز گرم تابستانی دروغ می گویند
دروغ هایی وقیحانه و آنقدر بزرگ که کسی باور نمی کنه کسی جرات داشته باشه
دروغ به این بزرگی بگه.
یا حق تا بعد
من هنوز انسانم!!!!!!
اگر به خانه ی من آمدی
برایم مداد بیاور
مداد سیاه
می خواهم روی چهره ام خط بکشم
تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم،
یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم!
یک مداد پاک کن بده
برای محو لبها
نمی خواهم کسی به هوای سرخیشان،
سیاهم کند!
یک بیلچه،
تا تمام غرایز زنانه را از ریشه در آورم
شخم بزنم وجودم را
بدون اینها راحت تر به بهشت می روم گویا!
یک تیغ بده؛
موهایم را از ته بتراشم
سرم هوایی بخورد
و بی واسطه روسری کمی بیاندیشم
نخ و سوزن هم بده،
برای زبانم می خواهم
بدوزمش به سق
اینگونه فریادم بی صداتر است!
قیچی یادت نرود
می خواهم هر روز اندیشه هایم را سانسور کنم!
پودر رختشویی هم لازم دارم
برای شستشوی مغزی
مغزم را که شستم،
پهن کنم روی بند
تا آرمانهایم را باد با خود ببرد
به آنجایی که عرب نی انداخت.
می دانی که؟
باید واقع بین بود!
صدا خفه کن
هم اگر گیر آوردی بگیرمی خواهم وقتی
به جرم عشق و انتخاب،
برچسب ف/ا/ح/ش/ه می زنندم
بغضم را در گلو خفه کنم!
یک کپی از هویتم را هم می خواهم
برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشا د،
فحش و تحقیر تقدیمم می کنند!
تو را به خدا
اگر جایی دیدی "حقی" می فروختند
برایم بخر
تا در غذا بریزم
ترجیح می دهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم!
و سر آخر اگر پولی برایت ماند
برایم یک پلاکارد بخر
به شکل گردنبند
بیاویزم به گردنم
و رویش با حروف درشت بنویسم:
"من یک انسانم ".
"من هنوز یک انسانم"
"من هر روز یک انسانم"